بنام او و براي او كه همه اوست
سلام دريا، سلام دريا، فشانده گيسو! گشوده سيما !
درين سياهي، از آن افق ها، شبي زند سر، سپيده آيا ؟ هميشه روشن، هميشه پويا، هميشه مادر، هميشه زيبا ! سلام مادر، كه مي تراود، نسيم هستي، زتار و پودت . هميشه بخشش، هميشه جوشش، هميشه والا، هميشه دريا ! سلام دريا، سلام مادر، چه مي سرائي؟ چه مي نوازي ؟ بلور شعرت، هميشه تابان، زبان سازت، هميشه شيوا . چه تازه داري؟ بخوان خدا را، دلم گرفته، دلم گرفته ! كه از سرودم رميده شادي، كه در گلويم شكسته آوا ! چه پرسي ازمن: - « چرا خموشي؟ هجوم غم را نمي خروشي ! جدار شب را نمي خراشي، چرا بدي را شدي پذيرا ؟ » - شكسته بازو گسسته نيرو، جدار شب را چگونه ريزم ؟ سپاه غم را چگونه رانم، به پاي بسته، به دست تنها ؟ خروش گفتي ؟ چه چاره سازد، صداي يك تن، درين بيابان ؟ خراش گفتي ؟ كه ره گشوده، به زور ناخن، ز سنگ خارا ؟ بخوان خدا را، دلم گرفته، دلم گرفته، دلم گرفته !
نظرات شما عزیزان:
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |