صداي يك تن، در اين بيابان
دل نوشته های من و تنهایی

بنام او و براي او كه همه اوست

 سلام دريا، سلام دريا، فشانده گيسو! گشوده سيما !

 

درين سياهي، از آن افق ها، شبي زند سر، سپيده آيا ؟ 

هميشه روشن، هميشه پويا، هميشه مادر، هميشه زيبا !

 

سلام مادر، كه مي تراود، نسيم هستي، زتار و پودت .

هميشه بخشش، هميشه جوشش، هميشه والا، هميشه دريا !

 

سلام دريا، سلام مادر، چه مي سرائي؟ چه مي نوازي ؟

بلور شعرت، هميشه تابان، زبان سازت، هميشه شيوا .

 

چه تازه داري؟ بخوان خدا را، دلم گرفته، دلم گرفته !

كه از سرودم رميده شادي، كه در گلويم شكسته آوا !

 

چه پرسي ازمن: - « چرا خموشي؟ هجوم غم را نمي خروشي !

جدار شب را نمي خراشي، چرا بدي را شدي پذيرا ؟ »

 

- شكسته بازو گسسته نيرو، جدار شب را چگونه ريزم ؟

سپاه غم را چگونه رانم، به پاي بسته، به دست تنها ؟

 

خروش گفتي ؟ چه چاره سازد، صداي يك تن، درين بيابان ؟

خراش گفتي ؟ كه ره گشوده، به زور ناخن، ز سنگ خارا ؟

 

بخوان خدا را، دلم گرفته، دلم گرفته، دلم گرفته !



نظرات شما عزیزان:

سامان
ساعت13:08---11 ارديبهشت 1390
دوست عزیزم ازهمدردیتون متشکرم بیشترین وبهترین کار دعاست

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در شنبه 10 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 22:0 توسط Moein|



قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت